اصالة العدالة
سید بحرانی در تعریف عدالت سه قول ذکر میکند:
-
عدالت عبارت است از ملکهی نفسانی که منشأ انگیزهی ملازمت با تقوی و مروت است؛1
-
عدالت عبارت است از فقط اسلام، به شرط عدم فسق آشکار؛2
-
عدالت عبارت است از حسن ظاهر. اما «حسن ظاهر» دو تفسیر دارد:
وی، همان جا، قول اول و دوم را نقد مفصلی میکند و سپس قول سوم را اختیار میکند. از قول سوم نیز تفسیر اول از حسن ظاهر را هماهنگ با قول دوم دیده و آن را نیز نقد میکند. سپس تفسیر دوم از حسن ظاهر را با استدلال مفصل و تحلیل دقیق ادله میپذیرد. دلایل وی را در دو مورد زیر میتوان خلاصه کرد:
-
وجود روایات فراوانی که معیار عدالت و امور مساوق با آن، چون مؤاخات و برادری را امری بیش از اسلام بیان میکنند و صرف اسلام را برای این اوصاف کافی نمی شمارد؛
-
عدم ظهور روایات بر اصالة العدالة، بلکه ظهور بر خلاف آن.
میتوان به دلایل این موارد را نیز اضافه نمود: 1) عدالت وصفی وجودی است که باید با دلیل اثبات شود؛ 2) اصالة العدالة خلاف بنای عقلا بوده و منجر به اختلال در نظام میشود. بنابر این، نمیتوان به اصالة العدالة تمسک کرد و منافق را به اعتبار ظاهر قشری و ادعایش جزء مؤمنان به شمار آورد. در این مسئله سه نکته گفتنی است:
-
نفی اصالة العدالة ملازم با اصالت فسق نیست. اگر چه نقل شده است برخی به اصالة الفسق رأی دادهاند.5 اما روشن است که چنین قولی بر خلاف مشی امضا شدهی عقلا است و به اختلال در نظام منجر میشود. بلکه چنان که بسیاری از بزرگان گفتهاند، اینجا باید توقف کرد و هیچ اصلی جاری نساخت؛ تا این که دلیلی بر عدالت یا فسق پیدا شود.
-
عدم اصالة العدالة با اصالة الصحة زمانی قابل جمع است که اصالة الصحة به همان معنای عقلایی که قبلاً در این وبلاگ آمده، تقریر شود. صحت در آن قاعده به معنای هماهنگی گفتار و کردار با اعتقاد است. روشن است که این معنا معادل با عدالت نیست. عدالت امری است که از طرفی با اعتقاد صحیح ملازم است و از طرف دیگر باید با آزمون و اختبار در موقعیتی حساس روشن شود. اما هماهنگی گفتار و کردار با اعتقاد امری است که وضعیت عقلایی یک زندگی به شمار میآید. حتی اگر صحت را به معنای خاص قانونیت و مشروعیت گفتار و کردار فرض کنیم، چنان که قول مشهور چنین است، ملازم با عدالت نخواهد شد. با وجود این که قول مشهور فقیهان، اصالت صحت به همین معنای خاص است، اما اصالت عدالت قول مشهوری نیست.
-
عدالت امری مشکک است و در هر امری، به تناسب آن امر، سطح مطلوب عدالت تعیین میشود و نیز در اختبار عدالت نیز سختگیری میشود. مثلاً در شرط عدالت برای امامت جماعت، برای احراز عدالت، چندان سختگیری در اختبار لازم نیست. اما در قیمومت یتیم، شهادت بر جرایم حدی یا قتل نفس، قضاوت، ولایت فقیه و مانند آنها، به حسب مورد سختگیری لازم خواهد شد.
1ما هو المشهور بین أصحابنا المتأخرین من انها ملکة نفسانیة تبعث علی ملازمة التقوی و المروة (بحرانی آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج10، ص13، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1405ق).
2أنها عبارة عن مجرد الإسلام مع عدم ظهور الفسق (الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج10، ص18).
3ظاهر کلامهم أن المراد بحسن الظاهر هو ان لا یظهر منه ما یوجب الفسق من ارتکاب الکبائر و الإصرار علی الصغائر (الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج10، ص24).
4العدالة عبارة عن حسن الظاهر أی حسن ما یظهر منه بعد الابتلاء و الامتحان و الاختبار (الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج10، ص27)
5مامقانی، حاشیة علی رسالة فی العدالة، ص284.