ادلهی قاعدهی نفی عسر و حرج از منظر فقیهان شیعه
دلیل اصلی قاعده در کتابهای فقهی آیات کریمهی «مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» (الحج : ۷۷)، «مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ» (المائدة : ۶)، «یُرِیدُ اللهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» (البقرة : ۱۸۵)، «وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْراً» (البقرة : ۲۸۶)، «لَا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَهَا» (البقرة : ۲۸۶) است1؛ گرچه بر دلالت برخی از این آیات را بر قاعده تشکیک شده است2. روایات متعددی هم در این موضوع مورد استناد فقیهان بوده است.3 اغلب این روایات در موضوع خاص بودهاند، اما از آنجا که حکمی را به آیات یاد شده مستند کردهاند، به نظر میرسد که فقیهان از موضوع خاص الغاء خصوصیت کرده و بر اساس این روایات اسناد قاعده به آیات یاد شده را توجیه کردهاند. در کل، همانگونه در قاعدهی لا ضرر بسیاری ادلهی روایی این قاعده را مستفیض یا متواتر اجمالی دانستهاند، در اینجا امکان چنین قولی بود؛ اما چنین ادعایی با آن قوت که در باب «لا ضرر» بود، در اینجا دیده نمیشود.
مرحوم بجنوردی در ادلهی قاعده، دلیل عقل را نمیپذیرد و بر آن است که این دلیل تنها میتواند قاعدهی قبح تکلیف ما لایطاق را اثبات کند؛ اما قاعدهی نفی حرج قاعدهای امتنانی است که اثبات و نفی آن دائر مدار دلیل شرعی است.4 این ظاهراً قول مشهور است که این قاعده امتنانی است و به این جهت در ادلهی این قاعده، نمیتوان به دلیل عقل تمسک کرد؛ زیرا تکلیف تا به حد فوق طاقت نرسد، عقلاً ممتنع نیست.5 یکی از نتایج امتنانی بوده قاعده این است که اگر کسی با تحمل مشقت عبادتی انجام داد، آن عبادت صحیح است.6 برای نمونه، مرحوم مغنیه، در بیان تفاوت میان قاعدهی لا ضرر و نفی حرج، بر آن است که رفع حرج از باب رخصت و توسعه است، نه از باب عزیمت و الزام. بنابر این، اگر مکلف مشقت شدیدی را در عبادت تحمل نماید، صحیح و مقبول است. اما نفی ضرر از باب الزام و عزیمت است و به این جهت عبادت با علم ضرر باطل است؛7 هر چند، برخی امتنانی بودن قاعده را دلیل کافی بر صحت عبادت حرجی ندانستهاند.8
مرحوم مراغی با بیانی خاص این قاعده را به دلیل عقل مستند میکند. دلیل وی دو مقدمه کلامی دارد. مقدمهی اول وجوب لطف بر خداوند است. در مقدمهی دوم لطف را با «تقریب به طاعت و تبعید از معصیت که مهلکهی عظمی است» تعریف میکند. وی این دو مقدمه را از متکلمان گرفته است.9 مقدمهی سوم وی گونهای انسانشناسی است: شکی نیست که تکلیف در حد حرج منجر به دوری از طاعت شده و موجب کثرت مخالفت میشود. با این سه مقدمه نتیجه میگیرد: خدای سبحان به بندگانش رحیمتر از آن است که آنان را به فتنهای دچار کند که موجب درافتادن اغلبی آنان در عذاب باشد.10 وی در پاسخ به این اشکال که شاید در حکم حرجی مصلحتی باشد که ما نمیدانیم، چنین اشکالی را سد باب حکم عقل میداند. به نظر وی، پرسش درست این است که: حرجی که موجب کثرت مخالفت با دین و درافتادن اکثریت به آتش باشد، آیا بر «ربّ رحیم رئوف» جایز است؟ که البته آن را جایز نمیداند. هم چنین، وی برخی از اشکالات دیگر را بر اساس نظام تربیت در رابطهی بین پدر و فرزند پاسخ میدهد که این به معنای تمثیل رابطهی شارع و مکلف به رابطهی پدر و فرزند است.11 میتوان با مقایسهی العناوین با کتابهای دیگر در قواعد فقهی، تفاوت اساسی دیدگاه فقهی مرحوم مراغی با دیگر فقیهان را به راحتی دریافت.
1سید میرعبدالفتاح حسینی مراغی، العناوین الفقهیة، ج۱، ص۲۸۴. سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۲۴۹ و ۲۵۰. میرزا علی مشکینی، مصطحات الفقه، ص۴۱۳. فاضل لنکرانی، محمد، ثلاث رسائل، ص۱۱ تا ۶۰. ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۶۱ تا ۱۶۵.
2فاضل لنکرانی، محمد، ثلاث رسائل، ص۱۱ تا ۴۴.
3سید میرعبدالفتاح حسینی مراغی، العناوین الفقهیة، ج۱، ص۲۸۴ و ۲۸۵. سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۲۴۹ و ۲۵۰. میرزا علی مشکینی، مصطحات الفقه، ص۴۱۳. محمد فاضل لنکرانی، ثلاث رسائل، ص۱۱ تا ۶۰. ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۶۱ تا ۱۶۵.
4سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۲۵۲ و ۲۵۳.
5ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۶۲.
6ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۱۹۶.
7محمدجواد مغنیه، علم أصول الفقه فی ثوبه الجدید، ص۳۴۵ و ۳۴۶.
8آملی، میرزا محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ج۱۲، ص۱۸۳.
9حسن بن یوسف بن مطهر حلّی «علامه»، الباب الحادی عشر، ص۸. جمال الدین مقداد بن عبدالله سیوری حلّی، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۷۶.
10سید میرعبدالفتاح حسینی مراغی، العناوین الفقهیة، ج۱، ص۲۸۶.
11سید میرعبدالفتاح حسینی مراغی، العناوین الفقهیة، ج۱، ص۲۸۹.