شخصیت در فقه سیاسی
شخصیت، از جهات گوناگون، در بسیاری از خطابات شرعی سیاسی لحاظ شده است. بر این اساس، لازم است شخصیت انسان از جهات گوناگون تحلیل شود تا فقیه سیاسی بتواند با توجه به نتایج آن تحلیل بتواند شخصیت لحاظ شده در خطاب را بشناسد. این شناخت یک پایه و اساس در تحلیل معنای خطابات است. فقیه سیاسی به جهت ذات موضوع خود نیازمند بررسی هر توجه به شخصیت اجتماعی انسان است. مدعا این نیست که فقیهان در مقام استنباط به شخصیتشناسی انسان توجه داشتهاند و آن را در فقاهت خود رعایت کرده و به کار بردهاند؛ بلکه مدعا در پی آن است که یکی از مبادی نظری لازم برای فقهای سیاسی آینده را تمهید و تأمین نماید. در برخی از ابواب دیگر، مانند طهارت، فقیه نیازی نمیبیند که شخصیت اجتماعی انسان را ملاحظه نماید و در برخی از ابواب، هم چون باب صلاة، فقیه نه به جهت ذات موضوع، بلکه به جهت احکام عارض بر موضوع به شخصیت اجتماعی انسان توجه میکند. برای نمونه در تعریف عدالت برای امام جماعت و شیوهی تشخیص به شخصیت اجتماعی انسان توجه شده است؛ اما نه به جهت ذات موضوع، بلکه به جهت احکام عارض بر موضوع. به هر حال، شخصیتشناسی تنها در فقه سیاسی اهمیت ندارد؛ بلکه در ابواب دیگر نیز مهم میتواند باشد. برای نمونه در دو موثقهی معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَفِی شُغُلٍ عَنِ اللَّعِبِ»1. دیده میشود که امام در پاسخ به حکم بازی شطرنج، به نحوهی شخصیت مؤمن اشاره میکند.
1از امام صادق (علیه السلام) دربارهی شطرنج پرسیدم؛ امام پاسخ داد: مؤمن یقیناً از بازی رویگردان است (حرّ عاملى، محمد بن حسن بن على، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، ج17، ص321، مؤسسهی آل البیت (علیهم السلام)، قم، چاپ اول، 1409ق).