پاسداشت اسلامیت نظام در سطح سیاست های کلان در دوره ی ولایت امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) مؤسس نظام جمهوری اسلامی بود. برای بررسی عملکرد امام در پاسداشت اسلامیت نظام باید این نکته را کاملاً مد نظر داشت. اسلامیت هر امری سیاسی، در وضعیت عینی روشن میشود.
امام خمینی (ره) از همان آغاز انقلاب خویش سیاستی اساسی مدنظر داشت که بارها پس از پیروزی انقلاب نیز با الفاظ گوناگون بر آن تأکید میکرد و آن جهانیسازی اسلام بود. وی در 22 بهمن 1358، یعنی در اولین سالگرد پیروزی انقلاب این سیاست را چنین بیان میکند:
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مىکنیم؛ چرا که انقلاب ما اسلامى است. و تا بانگ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست.1
بر همین اساس است که وی همواره ملتهای جهان را به برخاستن علیه استکبار جهانی به سردمداری آمریکا دعوت میکرد. این سیاستی کلان بود که امام از قرآن کریم گرفته بود و اساس همهی حیات سیاسی امام قرار گرفته بود:
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (التوبة : 33)
او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حقّ فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، چیره گرداند، هر چند مشرکان ناخوش باشند.
حیات امام نشان میدهد که وی برای پیشبرد این سیاست هر هزینهای را تقبل کرده و هر کاری را انجام داده است. آشکارترین نشانهی آن دعوتهای مکرر امام از ملل برای خیزش و قیام اسلامی بود:
من بارها گفتهام و هم اکنون هشدار مىدهم که اگر شرقِ ستم کشیده و آفریقا به خودشان متکى نباشند، تا ابد گرفتارند. بیایید روى پاى خودتان بایستید و بر غرب بتازید و آنان را از میدان به در کنید. من از گوشهی بیمارستان به آفریقا و شرقِ زیر سلطه و تمام کشورهاى تحت ستم اخطار مىکنم که متحد شوید و دست امریکاى جنایتکار را از سرزمینهاى خود قطع کنید.2
ادبیات صدور انقلاب در بیانات امام خمینی (ره) بر همین سیاست استوار بود:
معنى صدور انقلاب ما این است که همهی ملتها بیدار بشوند و همهی دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتارى که دارند و از این تحت سلطه بودنى که هستند و از این که همهی مخازن آنها دارد به باد مىرود و خودشان به نحو فقر زندگى مىکنند، نجات بدهد.3
امام پس از آن بارها توجه مردم به اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران را نشانهی پیشروی در تحقق این سیاست میدانست:
شما ملاحظه مىکنید امروز با همه این سختیها و گرفتاریهایى که براى ایران پیش آمده است و یکدل و یک جهت دنیا بر خلاف اسلام هست، و به اندازهی انگشتان دست، ما در دنیا همراه نداریم؛ مع ذلک ببینید جلوهی اسلام تا کاخهاى کرملین هم کشیده شده است، تا کاخهاى سفید هم کشیده شده است، در امریکاى لاتین هم رفته است، آفریقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم کرده آنها را به این که اظهار اسلام بکنند. ما مىدانیم که آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلکه مخالفاند، لکن این جلوهاى که از ایران منعکس شد به خارج، آنها هم که به اسلام اعتقاد ندارند، حالا مىگویند اسلام باید باشد، حدود اسلامى باید باشد. این، برکتِ این جلوهاى است که از ایران شده است، نه این که آنها مسلمان شدهاند الآن. «اَدّبَهُ الْعَصاء»4، حتى صدام هم مىگوید، نماز مىخواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و این، یک مسأله است؛ دست کم نباید این را گرفت.5
حفظ جمهوری اسلامی از مهمترین دغدغههای امام بود و امام به مثابه سیاستی کلان، تصمیمهای دیگر خود را در جهت آن سامان میداد. اهمیت حفظ جمهوری اسلامی نزد وی به قدری بود که به صراحت آن را بر فروعات دیگر شرعی و قانونی ترجیح میداد:
در هر صورت تکلیف زیاد است، بزرگ است براى همهمان. ما براى ادامهی این انقلابى که هست و ادامهی این، تکلیف زیاد داریم؛ دولت تکلیف دارد، رئیس جمهور تکلیف دارد، رئیس مجلس تکلیف دارد، کشاورز تکلیف دارد؛ کارگر تکلیف دارد، هر کس در هر گوشهاى از این کشور واقع شده است تکلیف دارد. تکلیف مال یک نفر دو نفر نیست، آحاد مردم یکى یکیشان تکلیف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى؛ یک واجب عینى، اهم مسائل واجبات دنیا؛ اهم است، از نماز اهمیتاش بیشتر است؛ براى این که این حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است.6
البته روشن است که سیاست حفظ جمهوری اسلامی در ذیل سیاست جهانیسازی اسلام قرار دارد:
همهی ما در این بُرههاى از زمانى که امر دایر بین پیروزى نهضت، و خداى نخواسته شکست که تا آخر دیگر شکست باشد؛ نه شکست محدود. الآن ما واقع هستیم در یک دوراهى که یا پیروزى تا آخر ان شاء اللَّه و یا خداى نخواسته شکست تا آخر. و لهذا هر کس در هر کارى که دارد، هر کسى هر کار، هر شخص و هر گروه هر کارى که دارند، باید خودشان را متوجه این معنا بکنند که سر و کارشان با حیثیت اسلام است. نه قضیه، قضیهی مستضعفین است؛ نه قضیه، قضیهی بنیاد است؛ قضیه، قضیهی اسلام است. سر و کار با حیثیت اسلام است که الآن به دست این ملت است. اگر این ملت توانست این حیثیت را حفظش بکند و این ادعایى که همه کردهاند که جمهورى اسلامى بتواند این ادعا را به ثبوت برساند به ثبت برساند که یک جمهورى اسلامى است با محتواى اسلامى، پیروزى است ان شاء اللَّه تا آخر. و اگر چنانچه اسلام به آن معنایى که هست در ایران تحقق پیدا بکند، مطمئن باشید که کشورها یکى بعد از دیگرى همین رویّه را پیدا مىکنند.7
من امیدوارم همه با هم براى حفظ این جمهورى کوشش کنیم تا جمهورى اسلامى الگویى شود براى همهی کشورهاى اسلامى.8
علت تأکید فوق العادهی امام بر حفظ جمهوری اسلامی آن بود که حفظ آن را مساوق با حفظ اسلام میدید. حفظ اسلام از اهمّ واجبات است؛ پس مساوق آن و لازمهی خارجی آن نیز از همان اهمیت برخوردار خواهد بود. دقت در رفتار امام نشان میدهد که تحمل برخی افراد که نفاق آنان بعد از رحلت ایشان ثابت شده است، در راستای همین سیاست بود. برای نمونه، پس از انتخابات دورهی چهارم ریاست جمهوری، امام با وجود قرار پیشین که دست رئیس جمهور را برای انتخاب نخست وزیر باز گذارد، تأکید بر انتخاب همان نخست وزیر کرد. اگر چه علت این رأی امام در آن زمان مبهم به نظر میآمد؛ اما بعدها مسائلی دیگر روشن شد. برای نمونه، یکی از فرماندهان عالی جنگ، در نامهای به امام، تعیین فردی دیگر به نخست وزیری را موجب دلسردی فرماندهان جنگ دانسته بود. حتی اگر نیتی خیرخواهانه در نگارش این نامه در کار باشد، نشانگر وجود مشکلاتی در آن وضعیت جنگ و برخی دلهای ضعیف و مایل به نفاق بود. این نامه نشان میداد که تغییر در پست نخست وزیری عدهای را به سمت خیانت میکشاند و ممکن بود در آن دورهی حساس، بحرانی داخلی نیز کشور را فراگیرد و اصل جمهوری اسلامی به خطر افتد. بنابر این، سیاست کلان حفظ جمهوری اسلامی را بر اسلامیت کارگزاران ترجیح میداد.
البته حفظ جمهوریت نظام نیز گاهی مستلزم تحمّل افراد مسئلهدار است تا مردم خود متوجه برخی ضعفها یا نفاقها شوند. امروز، این نحوه تحمّل هم در سیرهی امام امری کاملاً شناخته شده است؛ سیرهای که امام آن را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرا گرفته بود و البته سیاستی همیشگی در یک نظام اسلامی است. نظام اسلامی مبتنی بر آگاهی و انتخاب مردم است و نمیتوان آن را با زور یا خدعه یا غوغاسالاری بر مردم تحمیل کرد. تحمّل برخی افراد در رأس نظام در دورهی ولایت آیةالله خامنهای نیز به همین جهت است.
سیاست کلان دیگری که امام همواره آن را در پیش رو داشت و آشکارا به آن تأکید داشت، سیاست احترام به طبقات پایین بود. در بیانات امام به حدی این نکته گسترش داشت که ادبیاتی خاص از آن به یادگار مانده است؛ اگر چه برخی تلاش کردهاند آن ادبیات را به فراموشی سپارند. کلماتی از قبیل مستضعفان، پابرهنگان، کوخ نشینان، گود نشینان، مستمندان، مستکبران، کاخنشینان، مرفهین بیدرد در این ادبیات هنوز آشنایند. هنوز این جملات از امام فراموش نشده است که فرمود: «یک موى سر این کوخنشینان و شهیددادگان به همه کاخ و کاخنشینان جهان شرف و برترى دارد»9. در جایی دیگر نیز میگوید:
«ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینى را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى مىخواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوى کاخنشینى به پایین بکشید، خود کاخنشینى این خوى را مىآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسى پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتى که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوى کوخنشینى و خوى اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگى صحیح اسلامى را. آن خوى کاخنشینى مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوى را دنبال دارد»10.
این سیاست کلان ریشه در سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد که میفرمود: «الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ»11 و خداوند او را به نشستن با کوخنشینان میستاید.
سیاست کلان دیگری که امام به شدت بر آن تأکید داشت، وحدت بود: «رمز پیروزى شما وحدت کلمه [است] و این که همهتان یک مطلب را مىخواهید»12. وحدت کلمه از پیش از پیروزی انقلاب تا زمان وفات مورد تأکید امام بود. امام در یک سخنرانی در نوفل نوشاتو میگوید:
وحدت کلمه، للَّهِ بودن، این پیروزى را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظش کنید. این حزب بازى را کنار بگذارید، این جبهه بازى را کنار بگذارید، این آخوند و دانشگاهى را کنار بگذارید؛ خدا مىداند ضرر به شما مىزند، ضربه مىزند به شماها هر کدام. در خارجْ آدم مىآید مىبیند که جبهههاى مختلف است. آن به آن مىگوید و به او مىگوید، او چه مىکند او چه مىکند. کنار بگذارید آقا. اگر چنانچه مسلمانید مسلمانى اقتضاى این مىکند که کنار بگذارید؛ اگر ملى هستید ملى بودن اقتضاى این کار را مىکند؛ اگر عاقلید عقلْ اقتضاى این را مىکند. اینها را دیگران درست کردند به اعتقاد من. دیگران درست کردند که ما را متفرق از هم بکنند. کنار بگذارید این مسائل را، با هم بشوید: یَد اللَّه مَعَ الجَماعَة، همه با هم بشوید. تا اینجا آوردید تا آخر ببرید. آخر یعنى آن وقتى که دست اجانب از مملکت شما کوتاه بشود؛ مملکت بشود مال خودتان، خودتان ادارهاش بکنید.13
و در آخرین سخنرانیاش چنین وصیت دارد:
و من به شما سفارش مىکنم که بعد از اخلاص، اتحاد را، وحدت را؛ اگر اخلالى به این وحدت، شیاطین پیدا بکنند و بتوانند اخلال بکنند به وحدت شما رزمندگان، بدانید که شما گرفتار آن کید شیطانى شدید و شکست همراهش است.14
سیاست کلان تقویت وحدت، نزد امام، یک سیاست آرمانی نیست؛ بلکه یک سیاست واقعگرایانه است و به همین جهت هم ممکن است و در صورت تحقق، پایدار خواهد بود:
البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأى هست، باید هم باشد. سلیقه هاى مختلف باید باشد. لکن سلیقههاى مختلف اسباب این نمىشود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبهها که با هم مباحثه مىکنند. آن وقتى که مباحثه مىکردند جار و جنجال جورى بود که انسان خیال مىکرد دشمن هم هستند. وقتى مباحثه تمام مىشد، مىنشستند به دوستى کردن و انس. اگر در یک ملتى اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسى اختلاف نباشد، این مجلس ناقصى است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأى، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد؛ لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم، در عین حالى که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.15
سیاست کلان حفظ و تقویت وحدت، سیاستی متخذ از قرآن کریم است که در آیات متعدد به آن امر فرموده است: وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ (آلعمران : 103)»16 و باز میفرماید: «وَ لَا تَکُونُواْ کاَلَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُوْلَئکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آلعمران : 105)»17 و باز میفرماید: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ (الأنفال : 46)»18.
1صحیفه امام، ج12، ص148 (22 بهمن 1358).
2صحیفه امام، ج12، ص147 (22 بهمن 1358).
3صحیفه امام، ج13، ص281 (28 مهر 1359).
4او را چوب عصا ادب کرد.
5صحیفه امام، ج19، ص9 (18 مرداد 1363).
6صحیفه امام، ج19، ص: 486 (22 بهمن 1364).
7صحیفه امام، ج10، ص: 180 (8 مهر 1358).
8صحیفه امام، ج15، ص: 374 (28 آبان 1360).
9صحیفه امام، ج20، ص: 342 (6 مرداد 1366).
10صحیفه امام، ج17، ص: 376 (1 فروردین 1362).
11عوالی اللآلی، ج 1، ص39.
12صحیفه امام، ج6، ص: 51 (14 بهمن 1357).
13صحیفه امام، ج5، ص: 515 (1 بهمن 1357).
14صحیفه امام، ج20، ص: 78 (28 تیر 1365).
15صحیفه امام، ج21، ص: 47 (27 اردیبهشت 1367).
16همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید.
17مانند کسانی نباشید که پس از آن که دلایل روشن بر آنها آمد، پراکنده شدند و باهم نساختند که بر آنان عذابی بزرگ است.
18از خدا و رسول او فرمان برید و با هم نزاع نکنید که سست و بددل شوید و نیرو و دولتتان برود و صبر کنید که خدا با صابران است.