جایگاه تفاوتهای انسانها در فقه سیاسی
اگر چه تقسیم ارزشی انسان سیاسی بسیار مهم است؛ اما این تقسیم برای نظام حیات سیاسی کفایت نمیکند. با توجه به موضوع و تعریف فقه، تقسیم شخصیت انسان سیاسی در فقه، به گونههای مختلف، به طور عمده، به اعتبار نقشهای متنوعی است که سامان شرعی عمل سیاسی مستلزم تحقّق آن نقشها است. تفاوتهای متنوع میان انسانها موجب میشود که برای ایفای هر نقش، گروهی مناسب و گروهی نامناسب باشند. به این جهت، فقیه ناچار است که به تفاوتهای میان انسانها توجه کند و جایگاه این تفاوتها را در حدود و حقوق شرعی روشن نماید.
تفاوتهای میان انسانها را به اعتباری به سه گونه میتوان تقسیم کرد: 1) تفاوتهای طبیعی، مثلاً تفاوت کودک و بزرگسال، تفاوت سالم و مریض، تفاوت کامل و ناقص العضو و مانند آنها؛ 2) تفاوتهای روانی، مانند تفاوت عاقل و سفیه و دیوانه، تفاوت در استعدادها، تفاوت در بروز احساسات و هیجان و مانند آنها؛ 3) تفاوتهای اجتماعی یا تفاوت در دارایی از سرمایههای اجتماعی، مانند برخورداری از موقعیتهای خانوادگی مناسب، تحصیلات مناسب، ثروت و مانند آنها. این تفاوتها نیز در صلاحیت کارکردی افراد برای قرار گرفتن در یک پایگاه و ایفای نقش در جامعهی سیاسی مورد لحاظ واقع میشوند و از همین جهت میتوانند موضوع نظریههای فقهی باشند. به این ترتیب روشن است که این تقسیمها کارکردی است، نه ارزشی.
تقسیم کارکردی از انسان، در خود تعریف انسان سیاسی لحاظ شده است. انسانها دو گروهاند: کودک و بزرگسال. بزرگسال نیز شامل دو گروه رشید و غیر رشید که اعم از مجنون و سفیه و مانند آنها است، میشود. وصف سیاسی تنها برای بزرگسال رشید تعریف میشود و دو گروه دیگر به جهت تفاوت طبیعی، از گروه انسان سیاسی خارج میمانند. این تفاوتها در جاهای دیگری نیز موضوعیت مییابد. برای نمونه، جهاد تنها برای مردان توانا واجب است و زنان، بیماران، پیران و ازکار افتادگان از این فریضه محروماند. گاهی این تفاوتها موضوع حکمی فقهی قرار نمیگیرند، اما به نحو غیر مستقیم در احکام فقهی لحاظ میشوند. برای نمونه، شاید تفاوت نحوهی بروز احساسات و هیجان موضوع مسئلهای فقهی نباشد؛ اما با توجه به تأثیر این امر، مثلاً در توان تصمیمگیری در بحران، به نحو غیر مستقیم در احکامی چون شرایط ولایت فقیه مؤثر واقع میشود. تقسیم به لحاظ جایگاه اجتماعی نیز سیرهی ممضای عقلا است. تقسیم مؤمنان به عالمان و حاکمان و عامه، بر همین اساس معقول مینماید. تقسیمهای مراتب بعدی شخصیت مؤمن به همین اعتبار تداوم مییابد؛ اما در مراتب پسینتر، نقشها با تفصیل بیشتری تعریف میشوند و شخصیت با مؤلفههای بیشتر تحدید میگردد. این نحوه تقسیمها در گروه کافران و منافقان نیز ممکن است.