ضرورت حکومت
انسان به زندگی اجتماعی نیاز دارد، ولی بر خلاف حیوانات اجتماعی، زندگی اجتماعی او به طور غریزی اداره نمیشود؛ زیرا انسان مقهور غرایز خود نیست و میتواند از آن تخلف کند. بنابراین، باید با ارادهی خویش، زندگی اجتماعی خود را سامان دهد و اداره کند. اما در انجام این امر مهم با مشکلات بسیار مواجه میشود، از جمله:
-
در هر اجتماع، به تعداد افراد آن جامعه، ارادهها متکثرند، هر کس خواستههای مخصوص به خود دارد؛ و این خواستهها بیشتر با یکدیگر در تزاحم و تعارض قرار میگیرند.
-
انسان در جامعه با غریزهی استخدام انسانهای دیگر روبرو است؛ یعنی دیگران میخواهند او را به خدمت خود در آورند و از او بهرهکشی نمایند. این امر عزّت او را هدف گرفته است. برای زندگی مطلوب در هر جامعهای و تبدیل استخدام یک طرفه به نقشهای مناسب با ساختار مطلوب جامعه، عزّت امری ضروری است.
-
لازمهی زندگی اجتماعی انسانی تعریف آگاهانه و ارادی موقعیتها و نقشهای لازم در وضع مطلوب برای افراد اجتماع است.
-
در وضع اولی، افراد جامعه هر یک در استفاده از منابع طبیعی و امکانات محیط با دیگران در یک رتبهاند؛ چه اصل بر حق بهرهبرداری از این منابع و امکانات باشد و چه اصل بر عدم چنین حقی باشد. بنابر این، در جامعهی بشری تزاحم منافع و تصادق حقوق امری گریزناپذیر است.
-
علاوه بر تزاحم میان منافع افراد، تزاحم میان تکالیف دو فرد یا تزاحم حقوق و تکالیف با هم و مانند اینها در زندگی اجتماعی پیشآمدی ناگزیر است.
-
جوامع همواره با تهدیدهایی روبرویند که نظم یا حتی حیات کلی جامعه را برهم میزنند و عدم مهار آنها میتواند تمام سطوح و ابعاد ساختار جامعه را برهم بریزد و کل جامعه را متلاشی کند.
-
تعریف موقعیتها و نقشها باید از یک مرکزیّت برخوردار باشد تا نظم اجتماعی شکل بگیرد. در غیر این صورت، هر شخصی برای خودش موقعیت و نقش تعریف میکند و این امر به اختلال در روابط اجتماعی و از هم پاشیدن اجتماع منجر میشود.
تنها راه چاره برای اداره جامعهی بشری، تشکیل حکومت است؛ یعنی نظامی برای ترجیح یک اراده بر دیگر ارادهها. حکومت همان ارادهی برتر در تدبیر سیاسی است.