ولایت فقیه (2)
از مهمترین ادلهی نقلی بر ولایت فقیه، روایت عمر بن حنظله است. عمر بن حنظله از امام صادق (علیهالسلام) دربارهی اختلافهایی که بین شیعیان رخ میدهد، میپرسد که آیا آنان میتوانند به سلطان یا قضات زمانه مراجعه کنند؟ امام (علیهالسلام) پاسخ میدهد که نمیتوانند و حتی نمیتوانند به حکم آنان، حق ثابت و مسلَّم خود را نیز بگیرند. عمر بن حنظله میپرسد: پس چه کنند؟ امام (علیهالسلام) میفرماید:
یَنْظُرانِ إِلی مَنْ کانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوی حَدیثَنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ أَحْکامَنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَما فَإِنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً فاذا حَکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّما اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللّهِ وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَیْنا الرّادُّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی حَدِّ الشِّرکِ باللّهِ.1
بنگرند به کسی که از شما باشد؛ از آنان که حدیث ما را روایت میکنند و در حلال و حرام ما مینگرند و احکام ما را میشناسند. پس باید به او به عنوان حاکم رضایت دهند، همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم. پس اگر او به حکم ما حکم کرد و آن حکم را یکی از شما از او نپذیرفت، حکم خدا را کوچک شمرده و ما را رد کرده است و ردکنندهی ما خدا را رد کرده است و چنین کسی در حدّ شرک به خداست.
دلالت این روایت، در نصب فقها به ولایت به نیابت از امام معصوم (علیهالسلام) آشکار است. به ویژه عبارت «فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَما فَإِنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً: پس باید به او به عنوان حاکم رضایت دهند؛ زیرا من او را بر شما حاکم قرار دادم» در نصب فقیهان به ولایت تصریح دارد.
از نظر سند، این روایت را مشهور فقها مقبوله2 محسوب کردهاند؛ زیرا اگر چه فقها آن را معتبر دانستهاند، در کتابهای رجالی، عمربن حنظله توثیق نشده است. ولی برخی از فقیهان مانند شهید ثانی او را ثقه دانستهاند. شیخ محمد سند، از فقیهان بحرین، نه تنها او را توثیق کرده است، روایات او را از عالیترین روایات صحیح شمرده و بر این نظر شش دلیل آورده است:3
1. در مسئلهی حساسی که اختلافی بین بزرگان فقهای شیعه در کوفه پیش آمده بود، عمربنحنظله با نقل روایتی از امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُ) رأی خود را ابراز داشت. پس از آن یزید بن خلیفه در این باره از امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُ) پرسید و امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فرمود: «او بر ما دروغ نمیبندد»؛ و روایات یزیدبنخلیفه متین است.
2. در خود همین روایت که مورد استشهاد است، عمربنحنظله شقوق مختلفی را مطرح میکند و امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مانع او نمیشود و حکم آنها را بیان میکند و خود همین نکته منزلت علمی و فقهی او را روشن میکند.
3. از محمدبنمسلم با سند صحیحی نقل شده است که مشکلی برای آل مختار پیش آمد و آنان عمربنحنظله را نزد امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فرستادند تا دربارهی مشکل سؤال کند. شیوهی شیعه این بوده است که مسائل را نزد بزرگان و خاندانهایی میبردند که معروف به فضل و دانش بودند و نیز محمدبنمسلم که منزلتی رفیع دارد، این روایت را نقل میکند بیآنکه اشکالی به او بگیرد و به نقل او نیز اعتماد میکند.
4. اصحاب اجماع از او روایت کردهاند.
5. بیست و یک راوی که وثاقت آنها مسلم است، از او روایت کردهاند.
6. برادرش، علیبنحنظله به توثیق او تصریح کرده است.
بنابر این، روایت از نظر سند، صحیح و بلکه از عالیترین روایتهای صحیح است.