عوامل تضعیف قدرت سیاسی اسلام در قرآن
روزگاری جهان اسلام به سرعت حوزهی جغرافیایی تحت سیطرهی قدرت سیاسی خود را توسعه میداد. در مدت کمتر از ده سال، از غرب به منتها الیه شمال آفریقا رسید و از شرق تا مرز هند پیش رفت. قدرت سیاسی اول در آن روزگار حرف اول و آخر را میزد. اما روزگاری نیز پیش آمد که کافران بر سرزمین مسلمانان فرماندار میگماشتند و آنان را به خاطر دینشان و سرزمینشان و نژادشان تحقیر میکردند. چه شد که مسلمانان از آن اوج به این حضیض درغلطیدند؟ مسلمانان در معاملات سیاسی چه چیز باختند که چنین گرفتار ضعف شدند؟ دریافت پاسخ خداوند از قرآن کریم به این پرسش بسیار راهگشا است.
قرآن کریم آنچه را کافران موجب قدرت خویش میشمارند و با تکیه بر آن، قصد سلطه بر مسلمانان را دارند، چندان جدی نمیگیرد و اسباب قدرت بر مسلمانان نمیشمارد:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً (آلعمران : 10)
همانا آنان که کافر شدند، نه اموال و نه فرزندان آنان، ذرهای از خدا بینیازشان نمیکند.
حتی شکست نظامی مسلمانان از کافران را چندان مهم نمیبیند:
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ (آلعمران :140)
اگر به شما آسیبی رسیده، آنان نیز دچار آسیب گشتهاند. ما این روزها(ی شکست و پیروزی) را میان مردم به نوبت میگردانیم و این کار بر این است که خداوند معلوم گرداند چه کسانی ایمان آوردهاند و از خود شما گواهانی بگیرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد.[2]
این گونه شکستها، اموری است که هم برای آنان پیش میآید و هم برای مسلمانان. با رجوع به آیات قرآن کریم میتوان دریافت که آسیبهای درونی جامعهی اسلامی عامل اساسی تحدید و تضعیف قدرت مسلماناناند.
از مهمترین آسیبهای درونی مسلمانان، احساس ناتوانی، خستگی، درماندگی و در تنگنا ماندن است. گاهی این احساس تنها احساسی روانی در یک جریان اجتماعی است و جریان اجتماعی آن را در خود مضمحل نماید. اما گاهی خطرناک میشود و انتظار میرود دین قدرت برتر به ارمغان آورد و سپر آسیب در حوادث نظامی، سیاسی و اقتصادی گردد. خداوند در برابر این پرسش، فرود آمدن سختیها را لازمهی دینداری میشمارد:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (البقره : 214)
آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر سرِ پیشینیان شما آمد، بر سرِ شما نیامده است؟ سختیها و زیانها آنان را دربر گرفت و آنان به لرزه درآمدند، تا جایى که پیامبر و کسانى که با وى بودند، گفتند: ''یارى خدا کى خواهد بود؟'' آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است.»
در آیهای دیگر نیز چنین آمده است:
طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (آلعمران : 154)
البته گروهى که در غم جان خود بودند، به ناحق به خدا، گمان جاهلیت مىبردند، مىگفتند: «آیا برای ما سهمی از سررشتهی کار هست؟» بگو: «سررشتهی کارها [شکست یا پیروزى]، یکسر به دست خداست.» در دلهایشان چیزی نهان بود که براى تو آشکار نمىکردند. مىگفتند: «اگر از سررشتهی کارها سهمی داشتیم، اینجا کشته نمىشدیم.» بگو: «اگر شما در خانههاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خویش مىرفتند. و [اینها] براى این است که خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، بیازماید و آنچه را در قلبهاى شماست، پاک گرداند و خدا به راز سینهها آگاه است.[4]
اعتماد بیجا به دشمن یکی دیگر از آسیبهای مهمی است که خداوند به عنوان سبب تسلط دشمن میشمارد. خداوند بارها در قرآن کریم نسبت به اعتماد به دشمن هشدار داده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَر (آلعمران : 118)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان، دوستِ همراز نگیرید. آنان از هیچ خلل و فسادی در حق شما کوتاهى نمىکنند. آرزو دارند که در رنج و سختی بیفتید. دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینههایشان نهان مىدارند، بزرگتر است.[5]
باز در جایی دیگر یاآوری میکند:
وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً (النساء : 89)
آنان آرزو مىکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید تا یکسان باشید.[6]
کم غیرت یا بیغیرت شدن مسلمانان نسبت به دینشان از عوامل دیگری است که در پی آن دشمنان اسلام جرئت اهانت به دین اسلام و نیز تحریف آن را پیدا میکنند. نتیجهی این بیغیرتی سستی در جهاد است که حق تعالی نسبت به آن توبیخ تندی دارد:
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان (النساء : 75)
شما را چه شده که در راه خدا و مردان و زنان و کودکان مستضعف نمىجنگید؟
و باز میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَة (التوبة : 38)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته مىشود: در راه خدا بسیج شوید؛ کُندى به خرج مىدهید؟ آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش کردهاید؟
اختلافات نیز از عوامل دیگری است که حق تعالی عامل تضعیف قدرت مسلمانان میشمارد:
وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُم (الأنفال : 46)
و با هم نزاع مکنید که سُست شوید و مهابت شما از بین برود.
مسلمانان با بازگشت به قرآن است که میتوانند راه درست موفقیت را بیابند. قرآن کریم در عوامل تضعیف قدرت مسلمانان، به عوامل داخلی تأکید دارد و به اموری چون احساس خستگی و درماندگی، اعتماد بیجا به دشمن، بیغیرتی به دین و سستی در جهاد و اختلافات درونی اشاره دارد.