قاعدهی نفی ضرر
مفهوم قاعدهی نفی ضرر
در لغت، ضرر در برابر نفع است. نفع خیری بیرونی است که انسان به آن دست مییابد و در مقابل ضرر شرّی بیرونی است که عارض بر جان انسان یا متعلقات انسان مانند دین یا بدن یا مال یا مقام و منزلت یا فرزندان شود1. مراد اجمالی از ضرر در این قاعده همین معنا است.
قاعدهی نفی ضرر از قواعد فقهی مشهور و عام در فقه اسلامی است. در تفسیر این قاعده چندین قول وجود دارد. در اینجا تنها به نظریهی مشهور در تفسیر آن اشاره میکنم. بنا بر این نظریهی مشهور، مفاد این قاعده این است که هر حکمی که از سوی خداوند صادر شده باشد، اگر مستلزم ضرر باشد یا از قِبَل آن ضرری بر بندگان وارد آید، چه بر خود شخص مکلف و چه بر دیگری، آن حکم رفع شده است2. نتیجهی عملیاتی این تفسیر این است که نباید احکام شرعی را به گونهای تفسیر کنیم یا به گونهای عمل نماییم که مستلزم ضرری بر خودمان یا بر دیگری باشند. برای مثال ساخت مسجد و نگهداری آن مورد امر حق تعالی است ولی، چنان که در آیات زیر خواهد آمد، ساخت و نگهداری مسجدی که مایهی ضرر باشد، مورد سرزنش حق تعالی است.
دلایل قاعده
مهمترین دلیل این قاعده روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و اله است که فرمودهاند: «لاضَرَرَ وَ لاضِرارَ.»3 اما برای این قاعده دلایل قرآنی نیز ذکر شده است. مستند قرآنی این قاعده آیات زیر است:
لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ (البقرة : 233)
هیچ کس جز به قدر وسعش مکلَف نمیشود. نباید هیچ مادری به سبب فرزندش زیان ببیند، و نیز نه هیچ پدری به خاطر فرزندش.
لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ (الطلاق : 6)
به آنها (زنانی که طلاق دادهاید) زیان نرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید.
لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ (البقرة : 231)
آنان را براى ضرر رساندن نگاه مدارید تا ستم کنید و هر کس چنین کند، قطعاً بر خود ستم نموده است.
مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصى بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ (النساء : 12)
[تقسیم ارث به ورثه] پس از وصیّتى که به آن وصیّت شده یا پرداخت بدهکاریای است که زیانآور نباشد. این است سفارش خدا، و خداست که داناى بردبار است.
لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ (البقرة : 282)
هیچ نویسندهای و گواهى نباید زیان ببیند و اگر چنین کنید، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا کنید.
با توجه به این که سیاست از موضوعات اصلی این وبلاگ است، مناسب است که آیهی زیر را نیز به این مستندات اضافه کنیم:
وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (التوبة : 107)
و آنهایى که مسجدى اختیار کردند که مایهی زیان و کفر و پراکندگى میان مؤمنان است، و نیز کمینگاهى است براى کسى که قبلًا با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند یاد مىکنند که جز نیکى قصدى نداشتیم. ولى خدا گواهى مىدهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.
مفهوم دقیق ضرر در قاعدهی نفی ضرر
نکتهی مهم دیگر در توضیح این قاعده تفسیر مفهوم ضرر است. اگر ضرر را به همان درک ابتدایی از آن تفسیر کنیم، نتایج ناپذیرفتنی از قاعدهی نفی ضرر حاصل میشود. برای مثال جهاد، پرداخت خمس و زکات، رفتن به حج و اجرای حدود و تعزیرات شرعی، همه مستلزم ضررهایی بر شخص مکلف یا دیگری است. پاسخهایی به این اشکال داده شده است که شاید بهترین آنها این باشد که عرف و نیز عقلا در جایی که ضرر اجتماعی مهمی در کار باشد، از ضرر فردی چشم میپوشد4. اما به نظر میرسد حل اساسی این شبهه به این است که ضرر در زندگی دینی معنا شود، نه درک عرفی. در فرهنگ اسلامی نیز از دست دادن مال و جان و نیز از دست دادن خویشان و دوستان ممکن است ضرر محسوب شود؛ اما اگر این از دست دادنها برای به دست آوردن مصلحتی برتر باشد، سود است؛ وگرنه زندگی دینی ـ و البته هرگونه زندگی در این دنیا ـ بدون تحمل ضرر به معنای عرفی آن ممکن نیست:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (البقرة : 214)
آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر سر پیشینیان شما آمد، بر سرِ شما نیامده است؟ آنان دچار سختى و زیان شدند و به هول و تکان درآمدند؛ تا جایى که پیامبر خدا و کسانى که با وى ایمان آورده بودند، گفتند: «یارى خدا کى خواهد بود؟» آگاه باش که یارى خدا نزدیک است.
در زندگی دینی خیر و شر و به تبع آن نفع و ضرر با نگرش دینمدارانه شناخته میشود؛ اگرچه این شیوهی نگرش مستلزم تعریف شرعی از ضرر نیست؛ بلکه تعریف عقلایی از آن در این قاعده مطلوب کافی است، اما تعریف عقلای دینمدار از ضرر معتبر خواهد بود، از آن جهت که به شیوهی دینی زندگی میکنند و نفع و ضرر در این نحوه زندگی را میتوانند به درستی تشخیص دهند
1ن.ک: مصطفوى حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج7، ص 25.
2سید محمد حسین بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج1، ص216، نشر الهادی، 1419ق، چاپ اول.
3ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج1، صص37ـ30، مدرسه امیرالمومنین، 1411ق، چاپ سوم. رسول خدا صلی الله علیه و اله این سخن را در هنگامی گفت که یکی از انصار از شخصی به نام سمرة بن جندب شکایت کرد. سمره به او خانهای فروخته بود؛ اما درخت نخلی را که در آن خانه بود، در مالکیت خود نگه داشته بود و هر موقع دلش میخواست، بیاجازه به بهانه سرکشی به نخل وارد آن خانه میشد. مرد انصاری از او خواست که برای ورود به منزل اجازه بگیرد؛ اما سمره نپذیرفت. آن مرد به رسول خدا صلی الله علیه و اله شکایت کرد. رسول خدا صلی الله علیه و اله از سمره خواست برای ورود به منزل اجازه بگیرد که سمره قبول نکرد. رسول خدا صلی الله علیه و اله از او خواست نخلش را با نخلی دیگر مبادله کند، باز سمره نپذیرفت. رسول خدا صلی الله علیه و اله تعداد نخلها را بالا برد تا به ده نخل رسید، اما سمره با لجبازی نپذیرفت. رسول خدا صلی الله علیه و اله از او خواست درختش را با نخلی در بهشت مبادله کند، باز او رد کرد. رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: «تو مردی ضرر رسانی، در حالی که نه ضرری است و نه ضرر رسانی.» آتگاه به مرد انصاری دستور داد نخلش را قطع کند و مقابل او بیاندازد. سپس به سمره گفت: «نخلت را بردار و هر جا دوست داری، بکار.» سمره بعدها از معاویه به حدی هواداری کرد که خود گفته بود: «اگر از خدا به این حد اطاعت میکردم، هرگز مرا عذاب نمیکرد.»
4ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ص76.