هویت جامعه از منظر فلسفی
جامعه از همزیستی گروهی از انسانها حاصل میشود که با نظامی از روابط در میان خود، زندگیشان را سامان میدهند. فرض کنید گروهی انسان کنار هم باشند، بیآنکه رابطهای با هم داشته باشند. کنار هم بودن اینها، با کنار هم بودن چند سنگ تفاوتی ندارد. بنابر این، با صِرف کنار هم بودن چند نفر جامعه تشکیل نمیشود؛ چنان که از کنار هم بودن چند سنگ یا درخت جامعهای از سنگها یا درختان تشکیل نمیشود. اما پس از آنکه افراد، به عنوان چند کَس ـ دقت شود، به عنوان چند «کَس»، نه چند «شیء» ـ با هم رابطه برقرار کردند، به گونهای که شبکهای از روابط بین این چند کس ایجاد شد، جامعهی انسانی به وجود میآید. در زندگی اجتماعی افراد به هم پیوند یافتهاند. برای هر فرد بر حسب نیازهای عمومی نقشی تعریف میشود و ساختاری از روابط و امور دیگر اجتماع را قوام میبخشد.
از آن جا که جامعه با پیوند بین چند نفر حاصل میشود، روابطی که جامعه را تکوین میدهند، باید پیوندی باشند. شاید بتوان اموری چون قهر را رابطه محسوب کرد؛ اما این گونه روابط گسستیاند و با آنها جامعه حاصل نمیشود. با وجود این ممکن است، روابط گسستی، چون قهر، در یک تعامل با روابط پیوندی، نقش پیوندی نیز داشته باشد؛ مانند اختلافی که با مذاکره برای رفع اختلاف همراه باشد. گاهی این روابط و نقش افراد در نظام حاصل از روابط به قدری اساسیاند که جدا شدن یک فرد از اجتماع یا تغییر یکی از روابط، میتواند موجب نابودی فرد یا تلاشی اجتماع شود.
بنابر این، جامعه عبارت از شبکهی روابط پیچیده و درهم تنیدهی پیوندی است که از توجه ارادی و آگاهانه گروهی از انسانها به یکدیگر حاصل میشود. کثرت افراد جامعه این شبکه را پیچیده میکند و حتی ممکن است موجب پیدایش هویّت جدید برای این شبکهی روابط شود؛ مثلاً مکالمه عناوین جدیدی چون سخنچینی، غیبت، داوری، شهادت و مانند آنها پیدا میکند یا هویاتی چون فرهنگ و سیاست ایجاد میشود. اجزای این شبکه مجموعهای از روابط میان انسانهایند که در مجموعهی بزرگی از نقاط عطف، دسته دسته، به هم گره خوردهاند. این نقاط عطف موقعیتها اجتماعیاند که هر شخص با قرار گرفتن در هر یک از آن موقعیتها، نقشهای متناسب با آن موقعیت را ایفا میکند. برای نمونه، مغازهداری یک موقعیت اجتماعی با نقشهای خاص آن است. فردی در این موقعیت و افرادی دیگر در موقعیت مشتری قرار میگیرند. روابطی میان آنها مغازهدار و مشتری ایجاد میشود که چون رشتهای مشتریها و مغازهدار را به هم گره میزند. یک فرد در موقعیتهای گوناگونی قرار میگیرد. برای نمونه، همین شخص مغازهدار، در خانه پدر و شوهر، در مهمانیها فامیل یا دوست و در تماس با عمدهفروش، یک مشتری است و... . برخی از این عناوین، مانند مسافر تاکسی بودن، بسیار زودگذرند؛ اما برخی دوام دارند. عناوین پایدارتر مقومات هویتی یک شخصاند.
شهید مطهری بر آن است که جامعه، مرکب حقیقی است1 و عناصر آن روحها و اندیشهها و عاطفهها و خواستها و ارادهها است، نه تنها و اندامها. با توجه به اثر ارادهی انسانی در تکوین آن، شهید مطهری اصطلاح ترکیب فرهنگی را برای آن به کار میگیرد که به حقّ اصطلاحی مناسب است. افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی از طبیعت وارد زندگی اجتماعی میشوند، از جهت روحی و روانی در یکدیگر ادغام میشوند و هویّت روحی جدیدی مییابند که از آن به روح جمعی تعبیر میشود.2 این نکته به معنای سیطرهی جبر اجتماعی بر انسان نیست؛ بلکه بیانگر شدت تأثیر روابط اجتماعی بر فرد است. انسانِ در جامعه (به تعبیر جامعهشناسان: کارگزار) از محیط خود آگاهی داشته و تلاش ارادی برای کنش و واکنش با آن دارد و از اراده، کنشها و واکنشهای خود نیز آگاه است. کارگزار میاندیشد و بر اساس آن توانِ تبیین، ارزیابی، توجیه، انتقاد و اصلاحِ جایگاه، نقش و عمل خود در جامعه را دارد.
1مرتضی مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص340.
2مرتضی مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص331 و 332.