اصل ترجیحپذیری در فقه
یکی از مهمترین مظاهر ویژگی انتخابگری انسانی، مطرح شدن مسئلهی ترجیحپذیری است: مسئلهی ترجیح میان فعل و ترک یا ترجیح یک فعل از میان چند فعل. این مسئله در قالب یک اصل اولی چنین طرح میشود: آیا اصل اولی، عدم ترجیحپذیری افعال ممکن در یک موقعیت در قیاس با یکدیگر است یا اصل بر ترجیحپذیری یکی بر دیگری است؟ بداهت عقلی حاکم بر اصالت ترجیحپذیری است. این اصل مقتضای حسن و قبح عقلی و گرایش فطرت به سوی حسن است. اصل ترجیحپذیری را میتوان از اصول اساسی فقاهت دانست؛ اگرچه در کتابها فقها، اصولیان و متکلمان تصریحی به آن یافت نمیشود. اگر چنین اصلی وجود نداشته باشد، هیچ عقلانیتی برای توجه اولیه به دین تصویر نمیشود؛ یعنی اگر اصل اولی عدم ترجیح افعال ممکن بر یکدیگر بود، دلیلی نداشت که یک فرد به توجهی نماید که آیا قبول دین لازم است یانه.
اگرچه در آرای اصولیان و فقیهان به اصل ترجیحپذیری تصریحی نیست؛ اما در عمل همه به آن پایبندند. بر مبنای اصل ترجیحپذیری، اصل اولی ترجیحپذیری افعال ممکن در یک موقعیت در قیاس با یکدیگر است. در هر موقعیت افعال متنوع و متعددی میتوان انجام داد؛ اما برخی از این افعال نسبت به باقی ترجیح داده میشوند. این ترجیحپذیری وابسته به ارزش پیشینی هر عمل است. انسان در هر موقعیت از زندگی خود، در هر لحظه با امکان چند عمل متفاوت مواجه است. برای نمونه، خانمی در آشپزخانه چاقویی در دست دارد. او میتواند آن را بر زمین گذارد یا با آن سبزی خرد کند یا قطعهای گوشت برای غذا ببرد یا در قوطی کنسرو را باز کند یا بدن خود را زخمی کند یا روی یخچال خانه خط بیندازد یا حتی مرتکب قتل شود. به هر حال اعمال بسیاری در آن موقعیت ممکن است. هم چنین، فرض کنید دو نفر آشنا به هم میرسند. در این برخورد اعمال متنوعی میان آنان ممکن است: سلام و احوالپرسی، رد شدن با بیاعتنایی، تظاهر به ندیدن، فحاشی، کتککاری و مانند آنها. هر شخصی در هر موقعیت یک عمل را انتخاب میکند و فقط آن را انجام میدهد. این انتخاب بر مبنای ارزشگذاری است.
ارزشگذاری ممکن است اخلاقی، اقتصادی یا سیاسی باشد. هر معیار دیگری نیز ممکن است در کار باشد. شخص برای انتخاب یک عمل در آن لحظه به خوب و بد اخلاقی آن نگاه کند، یا مقدار حصول ثروت از آن عمل یا به میزان تقرب به قدرت با آن عمل یا اموری دیگر را لحاظ میکند. انسان بالفطره ضرورت ارزشسنجی اخلاقی را درک میکند. بنابر این، هر گونه ارزشگذاری دیگر خود را نیز سعی میکند به ارزشگذاری اخلاقی ارجاع نماید؛ اگر چه در موارد بسیاری تسویل نفس نماید «سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُم»1. این ارزشگذاری چارچوبی است که حقّ و تکلیف در چارچوب آن تعریف میشود.
1نفستان این کار را برای شما آراسته است (یوسف : 18 و 83).