مسایل اصول فقه سیاسی
نوع مسایل موجود در اصول فقه نشان میدهد که عمدهی اهتمام اصولیان احکام تکلیفی بوده است؛ در برخی مسایل، مانند برخی فروع استصحاب، به احکام وضعی و در برخی نیز، مانند صحیح و اعم، به ماهیات مخترعه نظر داشتهاند. اما سنخ مسایل فقه اعم از این سه گونه است. مسایل علم فقه هر چیزی است که راجع به عمل مکلف باشد، از آن جهت که خطاب شرعی به آن تعلق گرفته است، اعم از آن که از قبیل توصیف یا تبیین یا انشا باشد، با لحاظ خطاب شرعی متعلق به آن موضوع به عنوان دلیل تفصیلی از حیث پرسش فقهی متوجه به آن موضوع. توسعهی سنخ گزارههای فقهی به ویژه در فقه سیاسی اهمیت بیشتری دارد. هدف یاد شده برای علم اصول مستلزم توسعه مسایل علم اصول با توجه به این گسترش در مسایل علم فقه است.
سنخ مسایل هر علمی وابسته به تعریف آن علم است. سنخ مسایل اصول فقه سیاسی را نیز بر همین اساس میتوان چنین تعریف کرد: مسایل اصول فقه سیاسی هر آن چیزی است که در فرآیند استدلال فقهی سیاسی، برای هر گونه از گزارهی فقه سیاسی، اعم از انشایی و توصیفی و تبیینی، به کار آید، از آن جهت که در فرایند استدلال فقهی، استدلال را از مرتبهای به مرتبهی بعدی انتقال میدهد. بر این اساس، مسایل اصول فقه سیاسی وابسته به دو امر خواهد بود: سنخ گزارههای فقه سیاسی و فرآیند تفکر فقهی سیاسی.
یا مثلا منطق که یک علم الی است و در فلسفه کارای دارد باید برای هر گرایش فلسفه از یک منطق سخن گفت؟