کدام فقیه ولایت دارد؟
فقیه کسی است که بالفعل توان استنباط حکم شرعی را از ادله دارد و امکان چنین امری برای وی میسّر است، ولی هر کس، تنها با داشتن فقاهت، شایستگی ولایت و حتی شایستگی فتوا را نیز ندارد؛ چنانکه از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است:
هرگاه عوام امت ما از علمای خود فسق آشکار و معصیت شدید دیدند و دیدند که آنان چون سگان حریص بر مال دنیا و حراماند و در پی نابودی کسانیاند که در برابرشان موضعگیری میکنند، حتی اگر آنان سزاوار خیرخواهی باشند و در پی یاری کسانیاند که برایشان تعصب دارند، اگرچه شایسته خوار کردن و زبون گردانیدن باشند. پس اگر عوام ما از این چنین فقهایی تقلید کنند، همچون یهود خواهند بود که خداوند آنان را به خاطر تقلیدشان سرزنش کرده است؛ زیرا فقهایشان فاسق بودند.1
این نکته در اصل، حکمی عقلی است که به صرف فقاهت، کسی شایسته مسند ولایت نمیشود و شرع نیز به آن ارشاد دارد. کسی شایسته مقام ولایت در زمان غیبت است که دارای شرایط زیر باشد.
یک ـ فقاهت: بحثهای پیشین همگی برای اثبات ضرورت همین شرطاند. البته برخی در این شرط اعلمیت و افقهیت را شرط دانستهاند. در استدلال به افقهیت به دلایل مختلفی میتوان استناد کرد. برای نمونه، در همان روایت عمربن حنظله در ادامه روایت، در صورت اختلاف نظر دو فقیه، افقه آن دو مأذون به ولایت خوانده شده است، ولی به نظر میرسد این افقهیت لازم نیست مطلق باشد، بلکه فقط در حدود امور عامه و قضا لازم است؛ زیرا افزون بر آنکه بنای عقلا و مقتضای ادله عقلی ولایتفقیه چیزی بیش از این مقدار نیست، در روایت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز اعلمیت تنها در همین محدوده شرط شده است: «اعلمهم بامر الله فیه؛ داناترینشان به امر خدا در آن [حکومت]».
دو ـ عدالت: عدالت ملکهای پایدار است که سبب میشود شخص در پرهیز از محرمات و انجام واجبات تقوا پیشه کند.2 عدالت از آن رو برای مقام ولایت لازم است که ولیفقیه را متعهد به اجرای حکم خود کند. اگر فقیهی عادل نباشد، نه تضمینی براین است که در استنباط حکم خدا از ادله تلاش کافی و وافی داشته باشد، نه تضمینی هست بر اینکه در صورت استنباط درست حکم خدا، آن را درست بیان کند و نه تضمینی هست که آن را به درستی اجرا کند. در ادامه روایتی که از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شد، آمده است:
پس اگر کسی از فقها خود نگهدار و نگهبان دین خود باشد و با هوای خود مخالفت کند و از مولای خود اطاعت کند، پس بر عوام است که از او تقلید کنند.3
همچنین در روایتهایی که به عنوان ادله نقلی ولایت فقیه ذکر شد، بر عدالت ولیفقیه تأکید شده است. برای نمونه، در روایت عمربن حنظله، ولایت فقیه با عبارت «فاذا حکم بحکمنا؛ پس هرگاه به حکم ما حکم کرد»، مشروط شده است. همچنین توصیف فقیهان منصوب به ولایت به «حصون الإسلام؛ دژهای اسلام» در روایت بیان شده از امام موسیبن جعفر علیه السلام و نیز تعبیر «الامناء علی حلاله و حرامه؛ امینان بر حلال و حرام او» ظهور و بلکه تصریح بر شرط عدالت برای ولیفقیه دارند؛ زیرا آن را که عادل نیست و در پرهیز از حرام خدا و انجام واجب خدا تقوا ندارد، نمیتوان حصن اسلام یا امین بر حلال و حرام خدا قلمداد کرد. به ویژه با توجه به اهمیت مقام ولایت، افزون بر دارا بودن صفت عدالت، فقیه نباید اهل حرص بر دنیا باشد و باید اهل زهد باشد و از دنیا به کم آن بسنده کند، چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید:
همانا خداوند بر پیشوایان عادل واجب فرموده است که خود را در اندازه مردم ناتوان قرار دهند تا مبادا فقر مستمند او را به سرکشی وا دارد.4
سه ـ تدبیر و درایت: منظور از تدبیر و درایت در نگرش اسلامی، توان و مهارتی است که به ولی فقیه امکان میدهد شرایط و پدیدههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به درستی بشناسد و تحلیل کند و دربارهی آنها براساس حکم خدا چنان بهجا تصمیم بگیرد که جامعه آن گونه که مورد رضایت حق تعالی است، به سامان آید. ضرورت ویژگی تدبیر و سیاست برای ولی فقیه از آن رو است که حکومت اصولاً برای ایجاد نظم و رفع هرج و مرج لازم است و هدف از حکومت دینی نیز دست یافتن به همین مقصود، براساس احکام دین است. حال اگر ولی فقیه تدبیر و سیاست به این معنا را نداشته باشد، این مقصود حاصل نخواهد شد و این نقض غرض از ساحت خدای حکیم به دور است. فقیهی را که تدبیر و سیاست نداشته باشد نمیتوان حصن اسلام و مسلمانان خواند و او نمیتواند امین بر حلال و حرام خدا باشد؛ و عاقلانه نیست که در حوادث واقعه مردم را به او ارجاع داد زیرا اگر جامعه به دست چنین فردی سپرده شود، گرفتار هرج و مرج میشود و چون چنین فردی پدیدههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به درستی نمیشناسد، در تشخیص مصداقهای حلال و حرام خدا به خطا خواهد افتاد. البته ضرورت دارد که ولی فقیه در تدبیر و درایت برتر از دیگران باشد، چنان که در روایت منقول از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «اقواهم علیه؛ تواناترین آنان بر آن».
چهار ـ شجاعت: شجاعت ملکهای پایدار است که موجب میشود شخص در سختیها و حوادث ناگوار و ناگهانی توان تصمیمگیری خود را از دست ندهد و دچار تشویش خاطر نشود. این شرط نیز لازمه عقلی ولایت فقیه است؛ زیرا معقول نیست مردم را در حوادث واقعه که ناگوار و ناگهانیاند، به کسی ارجاع داد که در چنین حوادثی توان تصمیمگیری خود را از دست میدهد.
این شرایط از شرایط عام ولایت فقیه است و تنها فقیهی به ولایت منصوب میشود که حداقل شرایط یاد شده را داشته باشد. البته شرایط دیگری مانند شیعه ی اثنی عشری بودن، حلالزاده بودن، مرد بودن و بالغ بودن نیز از شرایطی است که شرع برای فقیه جامعالشرایط لازم دانسته شده است و در کتابهای فقهی به تفصیل درباره ی آنها بحث شده است.
1سیدهاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1334، ج 1، ص 118.
2امام خمینی، تحریر الوسیله، سفارت الجمهوریه الاسلامیة الایرانیه، بیروت، 1407 ق، ج 1، ص 11، م 28.
3البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 118.
4نهجالبلاغه، خطبهی 209.