خطای دکتر مهدی حایری در فهم معنای حکومت
حکومت واژهای عربی از مادهی «حکم» است. مادهی " حکم" بر گونهای استواری دلالت دارد که اجزاء را از پراکندگی حفظ میکند و رخنهها و شکافها را میگیرد، به گونهای که اجزایش از هم نگسلد و در نتیجه، اثرش ضعیف نگشته و نیرویش در هم نشکند؛ این همان معناى جامعى است که برگشت همه مشتقات این ماده، از قبیل احکام و تحکیم و حکمت و حکومت و ... به آن است.1 معنای منع که در کتب لغت در معنای این ماده گفتهاند، جنس معنا است.
در اصطلاح سیاسی حکومت به نهاد حکمرانی مستقلِ از قدرت خارجی در یک جامعهی سیاسیِ گفته میشود. وجه تسمیهی این نهاد به حکومت این است که حکومت موجب استواری جامعهی سیاسی میشود و از گسست این جامعه در برابر عوامل شکنندهی داخلی و خارجی جلوگیری میکند. آشکار است که این کارویژهی اساسی حکومت بدون نحوهای حاکمیت و ولایت امکانناپذیر است و بنابر این، اساساً حاکمیت و ولایت ذاتی حکومت است. اما دکتر حایری هر گونه رابطه مطابقی، تضمنی و التزامی میان مفهوم حکومت و ولایت و حکومت کردن را منکر است و تأکید میکند:
و مانند دو لفظ ودو مفهوم متغایر، هیچ گونه تناسب وضعی و حتی تناسب حقیقت و مجاز با یکدیگر ندارند2.
و بر آن است که حکومت از انواع حکمت است. چون حکمت نیز به معنای دانایی و تدبیر میباشد، نتیجه میگیرد پس حکومت چیزی جز فنّ کشورداری نیست که هیچ رابطهای با فرمانروایی و اعمال قدرت و به ویژه ولایت و حاکمیت ندارد.
به نظر میرسد دکتر حایری آگاهانه یا ناآگاه با حذف مفهوم حاکمیت از عرصهی سیاست به آرای آنارشیستها گرایش پیدا کرده است و بلکه آن را پذیرفته است. جدا از اشکالات اساسی نظریهی مالکیت شخصی مشاع در تحلیل جامعه که پذیرش آن وی را به سمت نظریهی وکالت در تحلیل معنای حکومت کشانده است؛ وی حتی در فهم حکمت عملی نیز به خطا افتاده است. حکمت عملی بر خلاف تصور وی تنها دانایی نیست3، بلکه ثمره عملی دانایی نیز است. ملاّصدرا در اسفار آشکارا بیان میکند که حکمت عملی اولاً و بالذات استعلا از یک طرف (نفس) و انقیاد از طرف دیگر (بدن) است4 و رابطهی استعلا و انقیاد چیزی جز رابطهی حکمرانی و اطاعت نیست. از طرف دیگر، در حکمت متعالیه، همچون اسلاف آن، جامعه تحلیل ارگانیکی میشود و همان رابطهی نفس و بدن و قوای نفس وبدن میان اجزای آن تصویر میشود.5 پس نظیرهمان رابطهی استعلا و انقیاد در جامعه نیز قابل تعریف است. علاوه بر آن، جامعهی انسانی به هر صورتی تحلیل و معنا شود، آوند تعارض و تزاحم منافع است و این امر حکومت را در جامعه انسانی ضروری کرده است و در این صورت حکومت همان حکمرانی خواهد بود.
1المیزان؛ ج7؛ ص115.
2حکمت و حکومت؛ انتشارات شادی، چاپ اول، 1995م، ص67.
3دکتر حایری چنین مینویسد: «اگر دیده میشود که در بخشی از این کلیات مفاهیمی وجود دارند که هم چون عدل و ظلم و نیکی و بدی در محدودهی مقدورات انسان قرار میگیرند، این هرگز نشان دهندهی آن نیست که عقل، یعنی قوهی عاقله، در اندیشیدن این گونه کلیات از حقیقت اصلی خود نزول یا دگرگونی پذیرفته و صورت عمل به خود گرفته است. هرگز چنین نیست، بلکه باید هوشیار بود این پسوندی که با لفظ عمل، عقل را به خود اختصاص میدهد و به عقل عملی در برابر عقل نظری شهرت مییابد، تنها گروهبندی و تنوع در معقولات، آن هم در معقولات بالعرض دلالت دارد. نه اختلاف و دوگانگی در معنی عقل» (حکمت و حکومت، ص32).
4المبدأ والمعاد، ص490.
5اسفار الأربعة؛ ج1؛ ص20.